انواع رنگ دود اگزوز؛ رنگ دود ماشین شما نشانه چیست؟

شرکت پارس خودرو بر اساس صورتجلسه مجمع فوقالعاده مورخ ۱۳۷۱/۰۱/۲۶ و به استناد ماده ۲۷۸ قانون اصلاح، قسمتی از قا

توسط ENGINEARTS-HEADERS در 11 مهر 1400

شرکت پارس خودرو بر اساس صورتجلسه مجمع فوقالعاده مورخ ۱۳۷۱/۰۱/۲۶ و به استناد ماده ۲۷۸ قانون اصلاح، قسمتی از قانون تجارت، از «سهامی خاص» به «سهامی عام» تبدیل گردید و اساسنامه جدید شرکت مشتمل بر ۸۰ ماده و ۱۵ تبصره مورد تصویب قرار گرفت.

علاوه بر این ، آنها به صدای خروجی صدا خفه کن توجه ویژه ای می کنند. این عدد فاکتور مناسبی در ارتباط با پهن یا باریک بودن تایر می باشد.

داستان این سریال مربوط به دو باجناق و خانوادههایشان است که برای تامین هزینه زندگی، تصمیم میگیرند یک شرکت خدماتی تاسیس کنند و این مسئله آنها را درگیر ماجراهایی تازه و بامزه میکند. احتمالاً ظاهر جذاب این خودرو یکی از اصلیترین دلایلی است که باعث شده بسیاری از افراد به فکر خرید دیگنیتی باشند.

در این حالت متوجه میشویم که هم موتور تپ تپ نمیکند و ریپ نمیزند و هم گازهای خروجی از اگزوز صاف است.

ناگهانی و بیاختیار لبهام از هم جدا شدند و کلمات جملهای پرسشی ساختند که از زبونم جاری شد. موتور های وانکل همانند موتور های پیستونی از چرخه ی 4 کورسی احتراق استفاده می کند.ولی در موتور های وانکل بطور کامل به صورت دیگر است.

در نتیجه بقایای روغن را به طور کامل پاک می کند. کامل به عقب برگشت و با خونسردی لبخند پر رنگی زد که تموم دندونهاش دیده شد. توی دلم به لحن شیرینش لبخند زدم. رسماً که به تو فکر نمیکنم ولی به اموری که به من ربطی داشته باشه، چرا!

یادمه ولی این هم یادمه که توی ایران هیچ آشنایی نداری! چرا هر سری این دخترهی گربه صفت نزدیکم میشه از هم پاشیده میشم؟ تو که کل عمرت توی ایتالیا گذشته، چطوری تونستی توی یه مدت کوتاه این همه دوست و آشنا پیدا کنی؟

ابرو بالا انداختم و منتظر نگاهش کردم که با لحن قاطعی گفت: یادت نرفته که من دو رگهام، یه رگم برای ایرانه! یه دوست قبل از اینکه دوستمون بشه یه غریبه است. تهيه شدهاند، و همچنين رنگ زمينه و شكل علايم و تابلوها، مطابق نمونههاي (پيوست شماره 4) اين آييننامه است.

نیز بهوجود آمده است. برای پیدا کردن آنها، روی کناره های لاستیک علامت هایی معمولاً به شکل مثلث حک شده است. نگاه کدر و تیرهام رو به پوزخند ملیحی که روی لبهای نارنجیاش نشسته بود دوختم.

دستهاش مشت شدند و مردد سر و گردنش رو به عقب متمایل کرد. تک خندهای به چهرهی وا رفتهام کرد و دستش و توی هوا تکون داد؛ چشمکی زد و گفت: شب خوش آقا پلیسه! تا خواستم قدم از قدم بردارم انگشتهای دستش که با انگشترهای نگین دار زینت پیدا کرده بودند، به دور بازوم پیچیده شد و مانع حرکتم شد.

آخرین مطالب