چگونه اگزوز ماشین سوت بکشد؟

اما باید بدانید که استفاده از این محصول و نصب آن روی اگزوز مانند استفاده از هر وسیله دیگری برای خودرو یک امر کاملا شخصی و منطقی است. همان طور که گفتیم، استانداردترین شکل آن تعویض اگزوز اصلی با اگزوز قهرمانی است که خود چند مدل دارد.

حفاظ این دو درگاه از مواد مقاوم در برابر حرارت بالا و پیشگیرنده شعله ساخته شده و مجموعه شارژر مجهز به یک چیپ محدودکننده جریان الکتریکی است که از دقت بالایی برخوردار است و میتواند تضمین کند که این دو درگاه در محدوده ایمن میزان جریان کار می کنند و به این ترتیب مانع از آن میشود که جریان خروجی و ولتاژ ورودی از حد مجاز بیشتر شود و یا پدیده اتصال کوتاه رخ دهد، و در نتیجه ایمنی را به میزان قابل ملاحظهای بهبود میبخشد.

یا میتواند مربوط به پاره شدن بست پلاستیکی اتصال اگزوز و بدنه باشد که با پاره شدن این بست، اگزوز به بدنه چسبیده و باعث لرزش میشود.

میشود روایت قطعی اینماجرا را بگویید؟ در نتیجه با استفاده از این نوع موتورها، میتوانید لذت یک موتورسواری متفاوت را تجربه کنید.

اکثر تعمـیر کاران بیـان مـینمودند کـه که تحت هیچ شرایطی اقدام بـه خرید موتورهای رده تریل ساخت کشور چین موجود درون بازار ایران را ننمائید زیرا کـه این موتورها دارای مشکلات گیربودر دنده های 3، مصرف بالای سوخت و عدم سطح کیفیت حداقل درون قطعات داخلی انجین مـیباشد و اکثرا با خورد شدن چرخ دنده های گیربوو جام نمودن بـه آنـها مراجعه مـی نمایند.

ZONTES S 250 بر خلاف رقبای هم رده خود دارای سه کاسه چراغ بسیار کوچک میباشد . سلامت و تناسب اندام بیشتر به من اعتماد به نفس بیشتری داد و چون می توانستم با وارد کردن زیان کمتری به محیط زیست تردد کنم وجدانم هم راحت تر بود.

با وسواس به چهرهی پسر جوونی که به زور بیست و سالش میشد چشم دوختم و به آرومی گفتم: دست از سرم بردار مگر نه اینقدر داد میکشم که بیان ببرن باباتو در بیارن!

قلبم ناجور میلرزید و خیالی که توی تاکسی دیده بودم مدام توی ذهنم دوره میشد! مردد نگاهی به شلوغی که خودم باعث تشکیلش بودم انداختم و نفس عمیقی کشیدم که آرنیکا مجدد پرسید: گفتم کیه؟ از این حجم جسارت خندم گرفت ولی خودم رو کنترل کردم و با خشونتی که نمیدونم از کجا پیداش شد، مچ دستم رو از بین انگشتهای مردونهاش بیرون کشیدم.

با فکری که به سرم خطور کرد بشکنی توی هوا زدم و دستم و از دستش بیرون کشیدم و به طرف عمارت مورد نظرم دویدم و با عجله و پیدرپی زنگ رو فشردم.

با دست هولش دادم که نمیدونم چطوری ده، یازده نفر پیدا شدن که دورمون حلقه زدن؛ پیرزنی که خیلی شیک پوشم بود دستم رو گرفت و از میون جمعیت بیرونم کشید و گفت: آروم باش دخترم، گذشت!